حقوق ثبتي.حقوقي.مذهبي
مسائل حقوق ثبتي وحقوقي ومذهبي وآموزشی
| ||
|
انواع شرکتهای تجاری بر اساس قانون تجارت
بر اساس ماده 16 قانون تجارت جمهوری اسلامی ایران و آییننامه ابلاغ شده در این خصوص سازمان ثبت اسناد و املاک کشور مرجع ثبت شرکتها میباشد در این سازمان اداره کلی با نام اداره کل ثبت شرکتها و مالکیت صنعتی وجود دارد. البته در کل مسئولیت بر عهده قوه قضائیه است زیرا سازمان ثبت اسناد و املاک و به تبع آن کلیه ادارات و زیر مجموعههای آن به صورت ارگانیک با قوه قضائیه مرتبط میباشند.
انواع شرکتهای تجارتی:
بر اساس ماده 20 قانون تجارت شرکتهای تجارتی عبارتند از:
1. شرکت سهامی
2. شرکت با مسئولیت محدود
3. شرکت تضامنی
4. شرکت مختلط غیر سهامی
5. شرکت مختلط سهامی
6. شرکت نسبی
7. شرکت تعاونی تولید و مصرف
شرکت سهامی : (ماده 1 قانون اصلاح موادی از قانون تجارت)
شرکتی است که سرمایه آن به سهام تقسیم شده و مسئولیت صاحبان سهام محدود به مبلغ اسمی سهام آنهاست.
شرکت با مسئولیت محدود: ( ماده 94 قانون تجارت)
شرکتی است که بین دو یا چند نفر برای امور تجارتی تشکیل شده و هر یک از شرکاء بدون اینکه سرمایه به سهام یا قطعات سهام تقسیم شده باشد فقط تا میزان سرمایه خود در شرکت مسئول قروض و تعهدات شرکت هستند.
شرکت تضامنی: (ماده 116 قانون تجارت)
شرکتی است که تحت اسم مخصوص برای امور تجارتی بین دو یا چند نفر با مسئولیت تضامنی تشکیل میشود: اگر دارایی شرکت برای تادیه تمام قروض کافی نباشد هریک از شرکاء مسئول پرداخت تمام قروض شرکت است. هر قراری که بین شرکاء برخلاف این ترتیب داده شده باشد در مقابل اشخاص ثالث کان لم یکن است.
شرکت مختلط غیر سهامی: ( ماده 141 قانون تجارت)
شرکتی است که برای امور تجارتی تحت اسم تجارتی مخصوص بین یک یا چند نفر شریک ضامن و یک یا چند نفر شریک با مسئولیت محدود بدون انتشار سهام تشکیل میشود. شریک ضامن مسئول کلیه قروضی است که ممکن است علاوه بر دارایی شرکت پیدا شود. شریک با مسئولیت محدود کسی است که مسئولیت او فقط تا میزان سرمایهای است که در شرکت گذارده و یا بایستی بگذارد. در اسم شرکت باید عبارت شرکت مختلط و لااقل اسم یکی از شرکاء ضامن قید شود.
شرکت مختلط سهامی: ( ماده 162 قانون تجارت)
شرکتی است که تحت اسم مخصوصی بین یک عده شرکای سهامی و یک یا چند نفر شریک ضامن تشکیل میشود. شرکاء سهامی کسانی هستند که سرمایه آنها به صورت سهام یا قطعات سهام متساوی القیمت درآمده و مسئولیت آنها تا میزان همان سرمایه است که در شرکت دارند.شریک ضامن کسی است که سرمایه او به صورت سهام در نیامده و مسئول کلیه قروضی است که ممکن است علاوه بر دارائی شرکت پیدا شود.
شرکت نسبی: ( ماده 183 قانون تجارت)
شرکتی است که برای امور تجارتی تحت اسم مخصوص بین دو یا چند نفر تشکیل و مسئولیت هر یک از شرکاء به نسبت سرمایهای است که در شرکت گذاشته است.
شرکت تعاونی تولید و مصرف: ( ماده 190 قانون.تجارت)
شرکت تعاونی تولید شرکتی است که بین عدهای از ارباب حرف تشکیل میشود و شرکاء مشاغل خود را برای تولید و فروش اشیاء یا اجناس به کار میبرند.
شرکت تعاونی مصرف شرکتی است که برای مقاصد ذیل تشکیل میشود:
فروش اجناس لازمه برای مصارف زندگانی اعم از اینکه اجناس مزبوره را شرکاء ایجاد کرده یا خریده باشند.
تقسیم نفع و ضرر بین شرکاء به نسبت خرید هر یک از آنها.
با اینکه هر یک از این هفت نوع شرکت کاربرد و استفاده خاصی دارند و در تجارت روزمره نیز کاربرد دارند اکثر متقاضیان ثبت شرکت به دنبال ثبت شرکت های سهامی خاص، عام، با مسئولیت محدود و تعاونی هستند بر این اساس در این دوره بیشتر بر جزئیات این دسته از شرکت ها تکیه میکنیم.
انواع شرکتهای سهامی :
شرکت سهامی به دو نوع تقسیم میشود:
نوع اول- شرکتهایی که موسسین آنها قسمتی از سرمایه شرکت را از طریق فروش سهام به مردم تامین میکنند این گونه شرکتها شرکت سهامی عام نامیده میشوند.
نوع دوم- شرکتهایی که تمام سرمایه آنها در موقع تاسیس منحصراً توسط موسسین تامین گردیده است. این گونه شرکتها شرکت سهامی خاص نامیده میشوند.
اصولا در کلیه شرکتهای سهامی:
شرکت سهامی شرکت بازرگانی محسوب میشود ولو این که موضوع عملیات آن بازرگانی نباشد.
در شرکت سهامی تعداد شرکاء نباید از سه نفر کمتر باشد.
اصطلاح شرکت سهامی عام یا خاص باید قبل از نام شرکت و یا بعد از آن بدون فاصله با نام شرکت در کلیه اوراق و اطلاعیهها و آگهیهای شرکت به طور خوانا قید شود.
موسسین شرکت سهامی نسبت به کلیه اعمال و اقداماتی که به منظور تاسیس و به ثبت رسانیدن شرکت انجام میدهند مسئولیت تضامنی دارند.
[ چهار شنبه 7 ارديبهشت 1390برچسب:شركت,شركت سهامي, شركت بامسئوليت محدود,,,, ] [ 21:7 ] [ مالك رجب پور ]
ثبت املاك و اسناد كه موضوع قانون ثبت است مانند هر قانون ديگر از قبيل قانون مدني و كيفري و غيره براي خود هدفي دارد كه يكي از اهداف عمده و اساسي ثبت املاك حفظ مالكيت مالكين ذوي الحقوق نسبت به آنهاست. تا از تجاوز و تعدي ديگران در امان بماند و مالكيت افراد از امنيت برخوردار باشند. 1- املاک مجهول المالک – درقانون ثبت به املاکي اطلاق مي شود که در موقع پلاک کوبی در ثبت عمومی در دفتر توزيع اظهار نامه به نام اشخاص معرفی گرديده ولی تاکنون از طرف مالک ويا قائم مقام قانونی وی در خواست ثبت آن به عمل نيامده باشد و متصرفين اينگونه املاک می توانند باتوجه به دفاتر توزيع اظهار نامه که در ادارات ثبت موجود ميباشد همچنين مدارک عادی خريداری نسبت به درخواست ثبت آنها اقدام نمايند. 2- آ گهی نوبتی – پس از قبول ثبت املاک مجهول المالک به منظور جلو گيری از تضييع حقوق افراد حقيقی يا حقوقی شماره ومشخصات املاک چهار نوبت در سال ( اول مردادماه – اول آبان ماه –اول بهمن ماه و اول ارديبهشت ماه سال بعد ) برای اطلاع عموم آگهی می شود اشخاصی که برای خود حقی قائل هستند تا 90 روز پس از انتشار آگهی نوبتی اعتراض خود را به اداره ثبت محل تسليم نمايد و تا يکماه پس از تسليم اعتراض نيز در دادگاه صالحه اقامه دعوی نمايد. 3- آگهی تحديد حدود – املاک پس از آگهي نوبتي به منظور تثبيت حدود آگهي مي شوند چنانچه مالکين مجاور و يا صاحبان حقوق ار تفاقي( حقوقي که املاک ديگر به ملک مورد تحديد حدود دارد مانند حق عبور , آ بچک وباز کردن درب و پنجره ) داشته باشند مي توانند از تاريخ تنظيم صورت جلسه تحديد حدود به مدت سي روز اعتراص خود را به اداره ثبت محل تسليم نمايد و پس از آن نيز ظرف مدت يک ماه در دادگاه صالحه اقامه دعوي نمايد. 4-املاك جاري به املاكي اطلاق ميشود كه سابقه ثبت در دفتر املاك نداشته باشد بديهي است صدور سند مالكيت نسبت به املاك جاري وقتي امكان پذير است كه تحديد حدود آنها به عمل آمده و زمان واخواهي نسبت به اصل و تحديد بلامعارض سپري شده باشد. 5-املاك ثبت شده به املاكي اطلاق ميشوند كه داراي سابقه ثبت در دفتر املاك هستند. 6- سندمالکيت المثني - وقتي كه سند ملاكيت از بين برود مثلا دچار حريق شود و اثري از آن باقي نماند يا گم شود مالك ميتواند از اداره ثبت محل وقوع ملك تقاضاي صدور سند مالكيت المثني نمايد. 7- تبديل اسناد مالکيت مشاعي به يک جلد - چنانچه فردي نسبت به ميزان معيني از ملكي، داراي اسناد مالكيت مشاعي متعدد باشد يا به عبارت ديگر سهام مشاعي ملكي از طرف مالكين متعدد به يك نفر انتقال يابد خريدار ميتواند با مراجعه به اداره ثبت محل وقوع ملك و ارايه اسناد مالكيت مشاعي درخواست صدور سند مالكيت به نام خود بنمايد. 8- تجميع حدود املاكي كه داراي سند مالكيت ميباشند- درموارديكه دويا چند پلاك براثرساختمان يا ديواركشي بصورت واحد درآمده ياقطعاتيكه وصل بهم باشند ويامالك يا مالكان مزبور سهام مشاعي برابر دفتراملاك داشته باشندمالك يا مالكين باتسليم اسناد مالكيت خويش مي توانند از اداره ثبت محل وقوع ملك تقاضاي تجميع املاك خودرابنمايند 9-افراز- چنانچه دو ياچند نفر نسبت به ملكي بطور مشاع مالكيت دارند هريك از انها مي توانند نسبت به افراز سهمي خود از ساير مالكين ديگر اقدام نمايند. 10- تفكيك املاک - در صورتيکه ملکي به قطعاتي کوچکتر تقسيم گردد به اين عمل تفکيک گفته مي شود دراين حالت ملک ممکن است يک نفر ويا چند نفر مالک داشته باشد که در صورت تعدد مالک کليه مالکين بايستي با تفکيک موافقت داشته باشند بديهي است مالکيت مالکين مشاعي در هر يک از قطعات تفکيکي برابر است با سهام وي در ملک اوليه 11- استعلام- دفاتر اسناد رسمي مكلف هستند هنگام انجام هرگونه معامله نسبت به املاك جاري قبلا جريان ثبتي آنها را از اداره ثبت محل وقوع ملك پرسش نمايند هم چنين پارهاي از دستگاههاي اجرائي ذيربط و يا مراجع صالحه قضايي نيز در مواقع ضروري و لازم مجاز به استعلام جريان ثبتي املاك جاري هستند. 12- بازداشت املاك- املاك ثبت شده حسب تقاضاي مراجع قضائي صالحه ازقبيل محاكم ودادسراهاي عمومي وانقلاب وشعب بازرسي واجراي ثبت ودادگستري قابل بازداشت مي باشند 13- رفع بازداشت املاك املاكي كه حسب دستور مراجع صالحه بازداشت ميشوند اعم از اينكه دراي سند مالكيت باشد يا نباشند حسب همان مراجع از آنان رفع بازداشت ميگردد. پس از وصول دستور رفع بازداشت كه معمولا بايستي 1- ممهور به مهرمرجع تقاضاكننده باشد.2- اشاره به نامه قبلي كه بموجب آن تقاضاي بازداشت شده داشته باشد.3- مشخصات كامل ملك اعم از شماره تاريخ ........ در آن قيد شده باشد 14- اعيان - اعيان در اصطلاح ثبت به آنچه بر روي زمين ساخته ميشود اطلاق ميگردد گرچه از نظر حقوقي كلمه زمين خود دلالت برعرصه و اعيان مينمايد ولي در امر ثبت مراد از اعيان مستحدثاتي است كه روي ملك(زمين) بنا ميگردد. 15- ماده 45 آئيننامه قانون ثبت باتصويب طرحهاي هادي و جامع شهرها و نيز در اثر توسعه و تعريض و ايجاد واحداث معابر و خيابانهاي جديد بسياري از املاك در مسير معابر و خيابانهاي جديد الاحداث واقع و گاهي كل ملك و يا در بعضي از موارد قسمتي از آن در مسير معابر مذكور واقع ميگردند كه در اين هنگام ادارات ثبت حسب اطلاع خودشان يا اعلام شهرداري و يا مراجعه مالك موظف به اجراي ماده 45 آيين“امه قانون ثبت ميباشد. 16- دفترچه متمم اسناد مالكيت، دفترچه اي است بهادار كه بعد از پرشدن ستونهاي نقل و انتقالات سند مالكيت كه در صفحات آخر اسناد مالكيت پيش بيني شده است حسب تقاضاي مالك و با رعايت تشريفات بدان ضميمه ميگردد. 17-اصلاح حدود- چنانچه در اثر تغيير وضعيت در مجاورين املاك ثبت شده تغييري در وضع حدود اربعه ملكي كه داراي سند مالكيت ميباشد حاصل شود و يا به عبارت ديگر يك يا چند حد از حدود اربعه ثبت شدهايكه قبلا به پلاك شخصي محدود شده در اثر تغيير وضع مجاورين به كوچه محدود شود مالك ميتواند با مراجعه به اداره ثبت محل وقوع ملك تقاضاي اصلاح حدود نمايد 18- ماده 149 الحاقي قانون ثبت- بسيار اتفاق افتاده املاكي در گذشته با مساحت معيني مورد معامله واقع شده ولي بعدا معلوم گرديده كه داراي اضافه مساحت ميباشد ، در صورتيکه اضافه مساحت ناشي از تغيير طول و ابعاد نباشد مالک از اداره ثبت درخواست اصلاح مساحت نموده وپس از پرداخت بهاي اضافه مساحت (به نرخ روز معامله ) در وجه مالک اوليه با توديع مبلغ در صندوق ثبت ، سند مالکيت اصلاح مي گردد. 19-اعتبار اسناد مالکيت- اسناد مالكيت از طرف ادارات ثبت هميشه معتبر هستند و فقط با حكم قطعي مراجع قضايي صالحه يا قانون مصوب مجلس شوراي اسلامي قابل ابطال ميباشد 20-املاک موروثي- هرگاه فرديكه سند مالكيت بنام او صادر گرديده فوت نمايد وارث او ميتوانند با ارائه مدارك زير: الف- تقاضاي صدور سند مالكيت ب – فرم گواهي حصر وراثت ج – فرم 19 مالياتي و- اصل سند مالكيت مورث از اداره ثبت محل وقوع ملك درخواست صدور سند مالكيت نمايد
[ چهار شنبه 7 ارديبهشت 1390برچسب:اصطلاحات ثبتی , ] [ 15:7 ] [ مالك رجب پور ]
اصطلاحات حقوقی
فرهنگ لغات
الف آيين دادرسي: اسم مجموعهاي است از مقررات كه به منظور رسيدگي بهمرافعات يا شكايات يا درخواستهاي قضايي وضع و بكار ميرود. آئين دادرسي مدني: رشتهاي از حقوق داخلي هر ملت كه از سازمانهاي قضايي و قواعد راجع به دعاوي مدنيبحث ميكند. آئين نامه: الف ـ مقرراتي است كه مقامات صلاحيتدار مانند وزير ياشهردار و ... وضع و در معرض اجراء ميگذارند. ب ـ آئيننامه يا نظامنامه عبارتست ازمقررات كلي كه توسط مراجع اجرايي قانون به منظور اجراء وظايف اجرايي و تحقق بخشيدنبه آنها وضع شده باشد و شامل آئيننامههاي مصوب پارلمان نميباشد. اباحه: چيزيبه معني اجازة تملك يا ارتكاب فعل يا معرف و اخذ چيزي است. ابراء: چشم پوشياختياري بستانكار از طلب خود اتلاف: از بين بردن مال ديگري كلاً يا بعضاً بهطوريكه فعل منشأ اتلاف بوسيلة خود فاعل، به هدف هدايت شده باشد. اثاث البيت: اشياء منقولي كه مخصوص استعمال منزل است و يا جزء تجملات خانه ميباشد. اثبات: مرحلة علم به چيزي را مرحلة اثبات آن چيز نامند. اثم: عملي كه قانون آن را بهقيد مجازات منع كرده باشد. در اصطلاحات فعلي آن را جرم گويند. اجاره: عقدي استكه بموجب آن يك طرف منفعت عين يا نيروي كار خود را در ازاي اخذ اجرت معاملهميكند. اجارهبها: بمعني مال الاجاره است. يعني اجرت و عوض منافع مالي كه بموجبعقد اجاره معين ميشود. اجارة معاطاتي: اجارهاي است كه ايجاب و قبول آن غيرلفظي باشد. اجاره نامچه: سند اجاره را گويند. اجازه: اظهار رضايت شخصي كهقانون رضاي او را منشأ تأثير عقذ يا ايقاعي دانسته است كه از ديگري صادر شدهاست. اجتهاد: استخراج مسائل قضايي و شرعي از مأخذ و منابع آن مانند نص قانون واجتماعي و عقل. اجداد: هر يك از ابوين پدر مستوفي و ابوين مادر مستوفي تا هر جاكه بالا رود عنوان جد را دارد. اجرت: در عقد اجارة خدمات عوض اقتصادي خدمت رااجرت نامند. اجرت المثل: اگر كسي از مال ديگري منتفع شود و عين مال باقي باشد وبراي مدتي كه منتفع شده بين طرفين مال الاجارهاي معين نشده باشد آنچه كه بابت اجرتمنافع استيفاء شده بايد به صاحب مال مزبور بدهد اجرت المثل ناميدهميشود. اجماع: اتفاق و گردآمدن اجير: كسيكه خدمت و كار خود را در عوض مزدمعامله ميكند. احاله: خروج دادگاه از صلاحيت محلي براي رعايت پارهايمصالح احتكار: جمعآوري كالاهاي بازرگاني به قصد و انتظار نايابي و كميابي وفروش به قيمت گران. احتياط: اخذ شيوهاي كه در آن حتيالمقدور منظور مقنن عمليگردد و اين در مواردي است كه شك پيش آيد. احضار: امر مرجع قضايي و يا مرجعصلاحيتدار ديگر به حضور مأمور در نزد او در موعد يا زمان معين. احصائيه: علم وطرز علمي در شمارش پديدهها و وقايع خارجي اعم از اجتماعي و مادي و اقتصادي وغيره. احضار: امر مرجع قضايي يا مرجع صلاحيتدار ديگر به حضور مأمور در نزد او درموعد يا زمان معين. احوال: مجموع اوصاف يك شخص كه قانون مدني آنها را موضوع آثارحقوقي براي آن شخص قرار داده است. احوال مدني: عبارت است از وضع قضايي اشخاص ازنظر حقوق خصوصي. احياء: مقصود احياء زمينهاي موات و مباح است و مقصود از آنكارهايي است كه در نظر عرف،آباد كردن محسوب شود. اخاذي: گرفتن وجه يا چيزي ازديگري به زور و تهديد. اختراع: ابداع محصول صنعتي تازه و نيز كشف وسيلة تازه يااعمال وسايل موجود بطريق نو براي تحصيل يك نتيجه يا محصول صنعتي يا فلاحتي راگويند. اختلاس: برداشتن مال غير از راه حذعه اخطار: به معني يادآوري كردن وخاطر نشان نمودن است. اخوه: در باب ارث شامل برادران و خواهران هر دوميباشد. آداب و رسوم: در اصطلاحات حقوقي به يك سلسله مقررات كه در معرف و عادتمتداول بوده و در قوانين نوشته و مدون منعكس نشده باشد گفته ميشود. ادعا: مرادفدعوي است. ادله اثبات دعوي: آنچه از مقررات نوشته يا معرفي كه در مقام اثباتامري از امور در مراجع قضايي به كار رود ادله اربعه: در نزد عامه كتاب و سنت وقياس و اجماع را گويند و در نزد خاصه كتاب و سنت و عقل و اجماع است. اذن: اعلامرضاي مالك يا رضاي كسيكه قانون براي رضاي از اثري قايل شده است براي انجام دادن يكعمل حقوقي اراده: حركت نفس به طرف كاري معين پس از تصور و تصديق منفعتآن. اراضي آيش: عناصر آن عبارتست از: الف ـ بالفعل مالك داشته باشد ب ـ زمينمزروعي باشد ج ـ مالك براي مدت معلوم يا محدودي از كشت و زرع آن چشم پوشيدهباشد. ارتداد: نوعي از فساد عقيده سياسي است و آن عبارت است از خروج مسلمان ازدين اسلام. ارتشاء: اخذ وجه يا مال يا اخذ سند پرداخت وجه يا تسليم مالي است ازطرف مستخدم دولتي يا مملكتي يا بلدي براي انجام دادن يا ندادن امري. ارتفاق: حقياست براي ملك شخصي در ملك ديگري ارش: كسري است كه صورت آن تفاوت قيمت صحيح ومعيب روز تقويم سال مورد معامله است و مخرج آن كسر، قيمت صحيح روز تقويمميباشد. اساسنامه: مقررات يا قراردادي كه براي طرز كار يك جمعيت مقرر و معينميشود. استخلاف: عبارت است از اينكه شخص ديگري را براي بعد از فوت خود مالكقسمتي از داراي خود نمايد. استدلال: تمسك فكري است به چيزي كه انديشه را به چيزديگر راهنمايي ميكند. استرداد: در لغت به معني بازپس گرفتن است. استرعاء: عبارت است از دعوت شاهد اصل از شاهد فرع مبني بر اينكه، شهادت او را تحملنمايد. استشهاد: دعوت به شهادت در ورقة عادي يا رسمي را گويند استعداء: اقامهدعوي را گويند. استعفا: عملي كه به موجب آن شخصي كه در موسسه دولتي يا ملتي ياوابسته به دولت سمتي را دارا ميباشد تقاضاي ترك آن سمت را مينمايد. استعمال: در حقوق اداري اسلام به معني استخدام به كار ميرود. استقراء: بررسي جزئياتمربوط به يك كل بمنظور استخراج قاعدة كلي كه مشترك بين آن جزئيات باشد استنابه: عمل حقوقي كه بموجب استنطاق: تحقيق از متهم راجع به مورد اتهام از طرف مأمورصلاحيتدار قضايي. استيفاء: استفاده از كار يا مال ديگري با رضاي او استيمان: مطالبة مالي بعنوان امانت استيناف: پژوهش استعاط: از بين بردن حقي به توسطصاحب حق اسناد رسمي: اسنادي كه در اداره ثبت اسناد و املاك يا دفاتر اسناد رسمييا نزد ساير مأموران رسمي در حدود صلاحيت آنان و برابر مقررات قانوني تنظيم شدهباشد. اشاعه: اجتماع حقوق چند نفر بر مال معين اصل انتقال حقوق: هر حقي قابلانتقال به غير است جز آنچه قانون آن را غيرقابل انتقال بداند. اعاده اعتبار: بازگشت تاجر ورشكسته به موجب حكم دادگاه به اعتبار بازرگاني خود. اعاده حيثيت: بازگشت به اهليتي كه شخص به علتي آن را از دست داده است. اعتراض: در لغت به معنيمنع و جلو كسي يا چيزي را گرفتن است اعراض: چشم پوشيدن مالك است از مالخود اعيان: جمع كلمه عين است و عين به معني مالي است كه داراي جرم و ابعادميباشد اعيان در مقابل منافع و حقوق استعمال ميشود. اعياني: در مقابل عرصهاستعمال ميشود و عرصه به زمين مملوك گفته ميشود و اعياني، اموال غير منقول موجودروي آن زمين را گويند. افلاس: صفت مفلس است و بجها ورشكستگي به كارميرود. اقاله: بهم زدن عقد لازم است به تراضي يكديگر آن را تفاسخ و تقايل نيزمينامند. اقامة دعوي: طرح دعوي در مرجع صلاحيتدار مدني يا كيفري يااداري اقرار: عبارت است از اخبار بحقي بنفع غير و به زيان خود. اقطاعات: جمعاقطاعه است و آن قطعهاي است از اراضي مواد كه امام يا نايب او در اختيار كسيميگذارد كه او آن را مورد انتفاع خود قرار دهد. اكراه: عملي است تهديدآميز ازطرف كسي نسبت به ديگري به منظور تحقق بخشيدن عمل حقوقي مورد نظر اكراهكننده التزام: مترادف تعهد و تعهد كردن است. الزام: در لغت به معني اجباراست. امانت: مال مورد وديعه را گويند. اناطه: حالت توقف رسيدگي و اظهار نظريك دادگاه بر ثبوت امر ديگري در دادگاه ديگر. انتقال:زوال مالكيت مالك نسبت بهمال معين به نفع مالك جديد. انحلال: در معني از بين رفتن يك موسسهرسمي انفال: اموالي است كه به موجب قانون متعلق به شخص اول اسلامميباشد. انفساخ: انحلال قهري عقد را گويند. انكار: در اصطلاح آئين دادرسيمدني كسي كه سندي عليه او ابراز شود و او مهر يا امضاء يا اثر انگشت منتسب به خودرا نفي كند و آنها را از خود نداند اين عمل را انكار گويند. اهل: غير محجور رااهل ميگويند و در لغت به معني شايسته آمده است. اهليت: صفت كسي است كه دارايجنون، سفه،صفر، ورشكستگي و ساير موانع محروميت از حقوق باشد. ايفاء: در موردپرداخت دين به كار ميرود. ايقاع: عملي است تضايي و يكطرفي كه به صرف قصدانشا،و رضاي يكطرف منشأ اثر حقوقي شود. (ب) باطل: هر عمل حقوقي كه مخالفمقررات قانوني بوده باشد. بدهكار: كسي كه در ذمه او تعهدي به نفع غير وجوددارد. برات: سندي است تجارتي كه بوسيله آن شخصي كه محيل ناميده ميشود به شخصيكه محال عليه ناميده ميشود حواله ميدهد كه مبلغي در وجه شخص ثالثبپردازد. بستانكار: كسي كه به نفع او تعهدي بر ذمه ديگري وجوددارد. بنچاق:اسناد راجع به مالكيت يا نقل و انتقال سابق بر معاملهاي كه فعلاًانجام ميگيرد. بيع: تمليك عين است به عوض معلوم بيع سلف: مترادف بيع سلم استو آن بيعي است كه ثمن حال و مبيع مؤجل باشد. بيع مؤجل: بيع نسيه بيع محاباتي: بيع به كمتر از ثمنالمثل را كه عالماً عامداً صورت گرفته باشد راگويند. (پ) پرداخت: اجراء تعهدي كه موضوع آن وجه نقد باشد. پروتكل: صورتجلسات مجالس سياسي كه براي مذاكره و رسيدگي در امري منعقد شدهباشد. (ت) تأسيس: يعني پي نهادن و ايجاد نمودن. به معني وضع قانوني است كه درمعرف و عادت وجود نداشته است. تابعيت: رابطهاي است سياسي كه فردي يا چيزي را بهدولتي مرتبط ميسازد به طوري كه حقوق و تكاليف اصلي وي از همين رابطه ناشيميشود. تاجر:كسي كه شغل معمولي خود را معاملات تجاري قرار دهد. تبرع: درعطاء يعني دادن مال بدون چشم داشت عوض تبعه: كسي كه تابعيت كشور معيني را داشتهباشد. تبعيض: هرگونه تفاوت محروميت با تقدم كه بر پايه نژاد و رنگ پوست و ياجنسيت و يا مذهب و با عقيده سياسي در امور مربوط به استخدام و اشتغال، تساوي احتمالموقعيت. تجارت: معاملات به قصد انتفاع به طوريكه در تفاهم معرف به آن صدق تجارتنمايد. تجاوز: خروج از يكي از مقررات جاري يك كشور از روي تعهد. تحليف: كسيرا وادار به اداء سوگند كردن تخلف: عدم انجام تعهد يا تأخير انجامتعهد. تدليس: اعمالي كه موجب فريب طرف معامله شود. تركه: دارايي زمان فوتمستوفي كه به سبب فوت وي از ماليت او خارج ميشود قبل از اخراج واجبات مالي و ديونو ثلث. تسبيب: وارد كردن ضرر به مال غير كه فعل منشاء ضرر به وسيله خود غافل، بههدف هدايت نشده باشد بلكه براثر تقصير با بيمبالاتي و غفلت وي ضرري متوجه غيرگردد. تسعير: تعيين ارزش پول يك كشور با پول كشور ديگر. تسليط: هر كس در مالخود حق هرگونه تصرف كه مخالف شرع نباشد دارد. تصرف: عبارت است از اينكه مالي تحتاختيار كسي باشد و او بتواند نسبت به آن مال در حدود قانون يا بعدوان تصميمبگيرد. تصرف عدواني: تصرفي است كه بدون رضاي مالك مال غير منقول از طرف كسي صورتگرفته باشد. تضامن: در هر يك از دو مورد زير بكار ميرود: 1 در صورت تعددبستانكاران كه هر كي از آنها حق مطالبه تمام تمام طلب را داشته باشند 2 در صورتتعدد بدهكاران كه بتوان تمام طلب را از هر يك از آنان مطالبه نمود تعرفه: صورتقيمت ارقام كالا تعزير: مجازاتي است كه داراي حداكثر و حداقل باشد، حداكثر آن درقانون معين است و حداقل آن باختيار قاضي است تعهد: عبارتست از يك رابطة حقوقي كهبموجب آن شخص يا اشخاص معين، نظر به اقتضاي عقد باشند عقد يا جرم يا شبه جرم يابحكم قانون ملزم به دادن چيزي يا مكلف به فعل يا ترك عمل معيني به نفع شخص يا اشخاصمعيني ميشوند تغليب: غلبه دادن يك جنس بر جنس ديگر بطور مجاز تفاسخ: مترادفاقاله است. تفليس: صادر نمودن حكم افلاس كسي تقسيط:تعيين اقساط براي محكومعليه يا متعهد از طرف مرجع صلاحيتدار قضايي يا اداري تقسيم: تفكيك حصه هر يك ازشركاء ملك مشاع معين از طريق تراضي شركاء يا از طريق حكم دادگاه در صورتيكه بين همهشركاء تراضي واقع نشود. تكليف: او امر و نواهي قانوني را گويند. تلف: از بينرفتن مال بدون دخالت مستقيم يا غيرمستقيم مالك يا شخص ديگر. تملك: قصد انشا درقبول ملكيت تنفيذ: اجازه كردن عمل حقوقي غير نافذ توقف: در حقوق تجارت بهمعني ورشكستگي استعمال ميشود. توقيف: سلب آزادي از شخص يا مال او با حالتانتظار ترخيص. توليت: تصدي امور وقف را گويند. تهاتر: يكي از اسباب سقوطتعهدات است. به موجب آن دو تعهد متقابل كه طرفين آنها فرق نميكنند و موضوع آنتعهدات وجه نقد يا شيي مثلي و همجنس است به تعداد متساوي با يكديگر ساقطشوند. (ث) ثبت: نوشتن قرارداد يا يك عمل حقوق يا احوال شخصيه با يك حقوق ياهر چيز ديگر در دفاتر مخصوصي كه قانون معين ميكند. ثبت احول: ثبت وقايع 4گانه: تولد، فوت، ازدواج و طلاق. ثمن: مالي كه عوض مبيع در عقد بيع قرارميگيرد. (ج) جاعل: از نظر حقوق مدني متعهد در جعاله را گويند جرايم: جمعجرم است كه عبارتست از مخالفت با نهي كه قانون براي آن مخالفت مجازات كردهباشد. جرم: عملي است كه قانون آن را از طريق تعيين كيفر منع كردهباشد. جريمه: وجه نقد يا مال ديگر كه بعنوان مجازات از مجرم گيرند. جزيه: مالي است كه يهود يا نصاري يا زرتشتيان به رئيس حكومت اسلام يا نايب اوميدهند. جماله: التزام شخصي است به پرداخت اجرت معلوم در مقابل عملي جواز: صفت مشترك عقود و ايقاعاتي كه به صرف قصد يك طرف قابل فسخ است، مترادف پروانهاست. جهل به قانون: يعني بي اطلاعي از قانوني كه منتشر شده و ضمانت اجراء دارد،جهل به قانون عذر محسوب نميشود مگر در موارد خاص (چ) چك: نوشتهاي است كهبموجب آن صادر كنندة چك وجوهي را كه نزد ديگري دارد كلاً يا بعضاً به نفع خود ياثالث مسترد ميدارد. (ح) حاكميت: قدرت سياسي دولت كه در دست حكومتميباشد. حبس: نوعي از عقود احسان است. حجر: نداشتن صلاحيت در دارا شدن حقمعين و نيز نداشتن صلاحيت براي اعمال حقي كه شخص آنرا داراشده است. حد: حدبمعني مطلق مجازات است خواه مصرح در قانون جزا باشد يا باختيار قاضي بودهباشد. حضانت: عبارت است از نگهداري مادي و معنوي طفل به توسط كساني كه قانونمقرر داشته است. حق ارتفاق: حقي است براي شخص در ملك ديگري بواسطه مالكيت در ملكمعين. حق انتفاع: حقي است كه بموجب آن، شخص ميتواند از مالي كه عين آن ملكديگري است يا مالك خاصي ندارد استفاده كند. حق العملكاري: نوعي از وكالت است درامور تجاري حقوق اساسي: رشتهاي است از حقوق داخلي هر ملت كه بحث ميكند از شكلحكومت و سازمانهاي دولتي حواله: عقدياست كه به موجب آن طلب شخصي از ذمة مديونبه ذمة شخص ثالثي منتقل ميگردد. (خ) خسارت: مالي كه بايد از طرف كسي كه باعثايراد ضرر مالي به ديگري شده به متضرر داده شود. خلاف: نوعي از جرائم كه ماهيتآنها مخالفت با نظامات عادي باشد خيار: تسلط قانوني شخص در اصمحلالعقد (د) دائن: كسيكه تعهدي به نفع او بر ذمة غير وجود دارد. دادخواست: شكوائيهاي است كه به مراجع قضايي بطور كتبي و يا شفاهي عرضه مي شود. دادخواه: مدعي را گويند كسيكه طرح دعوي مي كند و تظلم مي نمايد. دادرسي: مجموعه عملياتياست كه بمقصود پيدا كردن يك راه حل قضايي بكار ميرود – رسيدگي به مرافعه . دارايي : به مجموع اموال و مطالبات و ديون گفته مي شود. دانگ :يك ششم ازمال غير منقول داير:زميني است كه تحت كشت يا بنياد و مانند آنها باشد . درآمداتفاقي: هر درآمدي كه به صورت غير مستمر و اتفاق بدست آيد مانند پاداش، جايزه و ... دستمزد: مزدي كه براي انجام كار بدني غير مستمر داده ميشود. دفتر اسنادرسمي: محل كار سردفتر اسناد رسمي كه براي انجام كار خود اختيار كرده است. دفترتجارتي: دفاتري كه تاجر مطابق مقررات قانون تجارت تهيه و نگهداري كند. دفترروزنامه: يكي از دفاتر تجارتي است كه تاجر جميع واردات و صادرات تجارتي خود راروزانه بايد در آن ثبت كند. دفتر كل: يكي از دفاتر بازرگاني است كه تاجر بايدكليه معاملات را لااقل هفتهاي يكمرتبه از دفتر روزنامه استخراج و با جداكردن انواعمختلف آن هر نوع را در صفحه خاص بطور خلاصه ثبت كند. دلال: كسيكه با دريافت حقمعيني واسطه بين خريدار و فروشنده ميشود. دين: تعهدي كه بر ذمه شخصي به نفع كسيوجود دارد. دين مؤجل: ديني كه در موعد معيني قابل مطالبه و پرداخت است. ديه: كيفري است نقدي (ذ) ذمه: حقي كه شخص بعهدة ديگري دارد. (ر) رابطةحقوقي: بستگي حقوقي دو يا چند شخص و نيز بستگي حقوقي شخص با اشياء و اموال و حقوق ومنافع را گويند راشي:كسيكه براي اقدام به امري با امتناع از انجام امري كه ازوظايف مأموران و مستخدمان دولت است وجه يا مالي بدهد راهن: رهن دهنده، عقد رهن،عقدي است كه بموجب آن، مديون مالي را براي وثيقه به راهن دهد. ربح: به معني ربحپول و يا نزول استعمال ميشود. رسمي: عمل رسمي عملي است كه منسوب به دولتاست. رشوه:دادن مالي است به مأمور رسمي يا غير رسمي دولتي به منظور انجام كارياز كارهاي اداري يا قضايي رشيد: كسيكه داراي وصف رشد است در مقابل غير رشيد ياسفيه استعمال ميشود هر رشيدي عاقل است ولي هر عاقلي رشيد نيست. رقبه:عنواناملاك غير منقول رهن: عقدي است كه به موجب آن، مديون مالي را براي وثيقه به دائنميدهد. فك رهن: خروج مال مورد رهن از حالت وثيقه بودن (ز) زيان: در معنيضرر به كار ميرود زيان ديركرد: به معني خسارت تأخير تأديه است. (س) سازش: تراضي طرفين دعوي بر فيصلة نزاع معين در دادگاه و با دخالت دادرس سب: در فقه ازجرايم ضد شرع است و عبارت است از ناسزا گفتن. سبب: خويشاوندي است بين دو نفر كهبراثر رابطة زناشويي بوجود ميآيد. سرقت: ربودن مال و اشياء منقول غير بدون رضاياو بر خلاف حق سرقفلي: پولي كه مستأجرثاني به مستأجر سابق در موقع انتقال اجارهبلاعوض ميدهد و همچنين مستأجر اول به موجر مالك ميدهد سرمايهگذاري: تخصيصاعتبار ومصرف آن براي هدفهاي معين ومخصوص سفته: عبارتست از سند تجارتي كه بهموجب آن امضاء كننده تعهد ميكند در موعد معين يا عندالمطالبه در وجه حامل يا شخصمعين و يا بحواله كرد آن شخص كارسازي نمايد اسم ديگر آن فته طلب است. سفيه: كسياست كه تصرفات او در اموال و حقوق مالي خود عقلائي نباشد. سقوط: تنزل و از بينرفتن حق را گويند. سكني: حق انتفاع هرگاه به
|
|
[ طراح قالب : پیچک ] [ Weblog Themes By : Pichak.net ] |